عقد دختر خاله ستاره
ناز ناز مامان نمیدونی این روزا چقد سرم شلوغه منو ببخش عزیزم اونجور که باید بهت نمیرسم از یطرف بخاطر کارای پایان نامه و بعدشم عقد دختر خالت مجبور بودم تورو تنها بذارم اما کوچولوی من تحمل کن دیگه چیزی نمونده تموم بشه و میدونم بخاطر تو نازگلم خدا هم داره کمکم میکنه. النای من داره روز به روز بزرگتر میشه ومن دلم برای بعضی کارای بامزش تنگ میشه .اما از یطرف خیلی شیطون شدی ولی اصلا دختر بد و جیغ جیغویی نیستی و تمام مدتی که من نیستم بدون اذیت خونه هستی و الان فقط دلت میخواد بری بیرون .تو کالسکه بلند میشی و باید حتما کمربندشو ببندیم خیلی قشنگ و بامزه از روی تخت میخوابی و میای پایین هرچی ببینی بی درنگ کردی توی دهنت وقتی دعوات میکنم ...
نویسنده :
مامان و بابای النا
19:38